
انگشترسازی با ترکیب خوشنویسی و حکاکی
سنگ عقیقی که مقابلم گذاشته، به اندازه دو بند انگشت است و خطوط بسیار ریزی روی آن به چشم میخورد. نوشتهها را جز با ذرهبینی بسیار قوی نمیتوان خواند.
سعید جهانگیری هنرمندی است که با عشق، زیارت عاشورا را روی آن حکاکی کرده است. او ذرهبین را دستم میدهد و منتظر میماند تا واکنشم را ببیند. وقتی تعجبم را میبیند، لبخند رضایت روی صورتش مینشیند. جهانگیری هنوز ۵۳ سال را پر نکرده است و بیش از سیسال سابقه حکاکی روی سنگ و بهخصوص عقیق یمنی دارد.
او خط خوش و هنر حکاکی را از پدر و پدربزرگش به ارث برده است و آنطور که میگوید، اقوام پدریاش، پشت در پشت، از همین هنر ارتزاق میکردهاند. جهانگیری سالهاست در بازار رضای مشهد بهطور حرفهای حکاکی میکند. او از کودکی بهدنبال آموختن خوشنویسی بوده و وردست پدر هم کار میکرده و آرامآرام چم و خم این هنر را آموخته است. او حالا سالهاست شاگردان اهل ذوق را آموزش میدهد.
جهانگیری بین حکاکان مشهد چهره شناختهشدهای است. او روی عقیق یمنی حکاکی میکند و کارش علاقهمندان خاص خودش را دارد. این حکاک آنقدر ظریف و هنرمندانه نقش میزند که مشتریهای بسیاری از کشورهای حوزه خلیجفارس دارد. خودش در نمایشگاههای بینالمللی شرکت نکرده است، اما خریداران سنگهایش را کلی میخرند و در نمایشگاهها عرضه میکنند.
آوای خوش قلمنی روی کاغذ
جهانگیری وقتی از کودکی و نوجوانیاش حرف میزند، به بازار سرشور میرسد. او در محله سرشور به دنیا آمده و بزرگ شده است. گذر از این بازار و دیدن حکاکان و خوشنویسان علاقهاش را به این هنر روزبهروز بیشتر کرد. پدرش در این بازار حکاکی، قلمزنی و انگشترسازی میکرد. پدربزرگش هم علاوه بر حکاکی، قلمزنی را با ظرافتی توصیفنشدنی انجام میداد.
او از گذشته اینطور یاد میکند: پدرم کارمند بود و بهطور نیمهوقت حکاکی میکرد. خط خوشی هم داشت و اولین سرمشقها را زیر نظر پدرم تمرین کردم. وقتی پدرم خط مینوشت یا حکاکی میکرد، کنارش مینشستم و با دقت نگاهش میکردم. هر زمان وقت داشتم، آنچه را دیده بودم، تمرین میکردم.
وقتی پدر تمرین خط میکرد، بوی دوات در اتاق میپیچید و سعید کوچک گوشهای مینشست؛ مبادا دوات را بریزد. وقتی قلمنی در دوات فرو میرفت و اضافهاش با کنار ظرف گرفته میشد، هر آن دلش بیتاب میشد مبادا دوات روی کاغذ بچکد. صدای کشیدهشدن قلم نی روی کاغذ آنقدر به جانش مینشست که چشمهایش را میبست و خوب به این آوا گوش میداد. وقتی صدا بیشتر طول میکشید، میدانست پدر حرف کاف را نوشته و حسابی آن را کشیده است.
آنقدر به هنر علاقه داشت که پیش از رفتن به مدرسه، پیادهکردن طرح روی نگین را آموخت و از نهسالگی هم زیرنظر پدر حکاکی را شروع کرد: «اوایل برای اینکه دستم راه بیفتد، روی نقره حکاکی میکردم. پدرم بابت کارم به من پول توجیبی میداد. چیزهایی که مینوشتم هم آنقدر سخت نبود. معمولا نام پنجتن و حرز جواد (ع) بود.
آنقدر از اینکه دستمزد داشتم خوشحال بودم که حد نداشت. در آن سن حس استقلال میکردم. از اینکه با پول خودم زنگ تفریحها میتوانستم ساندویچ و نوشابه بخرم، کلی جلو رفیقهایم پز میدادم. چون پولش حاصل کارم بود. همین حس باعث شد پابهجفت پیش پدرم بایستم و اوقات بیکاری کار کنم.»
تربیت بیش از ۴۰ شاگرد
انگار با هر پیچش قلم حکاکی روی سنگ، روحش تازه میشود. چشمانش برق میزند و با دقت آن را برانداز میکند. سنگ را به دست میگیرد و همانطور که در حال گفتوگوست، با تراش و مته خطوطی را روی آن نقش میزند: «در دانشگاه درس میخواندم، اما هرچه گذشت، دیدم علاقهای به درس و دانشگاه ندارم و دلم برای نشستن پشت میز کار پر میزند. پدرم اصرار داشت مغازهای راه بیندارم و حالا که اوستاکار شدهام، کارم را سوا کنم. با کمکش مغازهای در بازار رضا در محله عنصری کرایه کردم. پدر و مادرم که خاطرشان از کار و بارم جمع شد، برایم آستین بالا زدند.»
از اینکه با پول خودم زنگ تفریحها میتوانستم ساندویچ و نوشابه بخرم، کلی جلو رفیقهایم پز میدادم
او سیسال است بهطور حرفهای به حکاکی میپردازد و در این سالها شاگردان زیادی تربیت کرده است: «وقتی شاگردی برای آموزش مراجعه میکند، تا مطمئن نشوم واقعا علاقه دارد، کارم را با او شروع نمیکنم. اگر علاقه نداشته باشد و کارش را نصفه و نیمه رها کند، هم زمانی که من صرف کردم هدر میرود و هم زمان او. برای همین وقت میگذارم و خوب ارزیابیاش میکنم تا ببینم شاگردم علاقه لازم را دارد یا نه. تا حالا بیش از چهلنفر را آموزش دادهام و روانه بازار کار کردهام. الان دو خواهرزادهام شاگردانم هستند که در حال آموزشاند.»
ارز آوری با حکاکی
تعداد حکاکان در بازار رضا کم نیست؛ چه برسد به شهرمان. از او میپرسم تا حالا نگران نبوده است دست در این کار زیاد شود؟ میخندد و میگوید: هر کسی روزی خودش را دارد، اما خودم سعی کردهام کار ظریف و بینقصی ارائه بدهم. علاوه بر این، بهدلیل قیمت زیاد سنگ، مشتریهایم بیشتر خارجی هستند. مشتری خارجی با خودش ارز میآورد و این موضوع باعث نفع برای شهرمان هم میشود. چون من در مقابل دستمزدم از آنها دلار میگیرم.
ذکر رزق و روزی، دعای دورماندن از چشمزخم، آیات قرآن و... معمولا متنهایی است که مشتریها درخواست میکنند برایشان روی سنگ عقیق حکاکی کند.
او بیشتر روی عقیق یمن حکاکی میکند. علتش را هم احادیث و روایاتی میداند که از معصومین (ع) درباره فضلیت و ثواب بههمراهداشتن این سنگ ذکر شده است. بعضی کارهایش هم روی فیروزه، یاقوت، زبرجد و دُر نجف است.
به کارهای پدرش اشاره میکند و توضیح میدهد: پدرم کارهایش برای مشتریان داخلی بود و از سنگهای داخلی استفاده میکرد، اما با توجه به بازارهای بینالمللی، من ترجیح دادم روی سنگهای یمنی کار کنم که مشتریهای خاصی دارد.
پذیرفتن سفارشی متفاوت
حدود یکسال پیش سفارشی خاص ولی سخت را قبول میکند. مشتری از او میخواهد که زیارت عاشورا را برایش روی سنگ عقیق حکاکی کند. ابتدا کمی تردید داشت، اما با توسل به صاحب زیارت عاشورا، کارش را شروع کرد. حدود ششماه زمان برد تا کار را تحویل مشتری بدهد. نمونه کار مشابه، اما در اندازه کوچکتر را مقابلم میگیرد. این کار را برای خودش شروع کرده است. خطوط زیارت عاشورا را نمیتوان با چشم خواند. ذرهبینی قوی به سمتم میگیرد. حالا میتوانم بخوانم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»
حرفش را اینطور ادامه میدهد: مشتری که آمده بود کارش را تحویل بگیرد، چنان ذوقزده بود که نمیتوانم برایتان توصیف کنم. پس از آن تصمیم گرفتم در ابعاد کوچکتر روی سنگ برای خودم زیارت عاشورا را قلم بزنم. این کار شاید ششماه یا بیشتر زمان ببرد. چون کار مشتری نیست، عجلهای هم برای تمامکردنش ندارم.
کار حکاکی باید صبورانه پیش برود، زیرا کوچکترین اشتباهی میتواند کار را خراب و بیارزش کند
ترکیب طرحها و خطها
در کارش دائم با طرح و خط سر و کار دارد. همه خطها ترکیب ذهن خودش است و تکراری نیست. همین کارش را خاصتر کرده است و میگوید: هنگامی که میخواهم کاری را شروع کنم، خطها و طرحها را در ذهنم کنار هم میگذارم. از آنها ایدههای جدید میگیرم.
برخی حکاکان طرحهای آماده دارند و از همانها برای کارشان استفاده میکنند، اما او این کار را تکرار خودش میداند و میگوید: از همان خوشنویسیهایی که دوران کودکی کار کردهام، حالا استفاده میکنم. برای حکاک لازم است تا از خوشنویسی سررشته داشته باشد.
این هنرمند به سختیهای کارش اشاره میکند؛ سختیهایی که هرکدام برایش درسی از زندگی بودهاند. او صبر را بالاترین دستاورد در کارش میداند و میافزاید: این کار به دقت و ظرافت زیادی احتیاج دارد. کار حکاکی باید صبورانه پیش برود. زیرا کوچکترین اشتباهی میتواند کار را خراب و بیارزش کند. من در حین حکاکی، صبوری را بیش از پیش فراگرفتهام.
یکی دیگر از سختیهای کارش را کمبود بعضی ابزارها ازجمله مته میداند که سخت پیدا میشود. او میگوید: بیشتر متههای خوب از چین وارد میشدند، اما مدتی است که مته خوب در بازار نیست و حکاکان بهسختی میتوانند مته باکیفیت پیدا کنند.
شناخت سنگ راحت نیست
تشخیص سنگهای اصلی از مصنوعی یکی از واجبات کارش است. او در اینباره میگوید: آن زمان که کودک بودم، تفاوت سنگها را تشخیص نمیدادم و نمیدانستم چه سنگی اصلی و چه سنگی مصنوعی است، اما با کنجکاوی و دقت زیاد، به مرور توانایی تشخیص سنگها را پیدا کردم. بهویژه، چون بیشتر با سنگ عقیق کار میکنم، اکنون بهخوبی فرق بین عقیق ایرانی، چینی و یمنی را میدانم.
او در ادامه از این میگوید که گاهی در بازار سنگی را به اسم یک سنگ دیگر با چند برابر قیمت به مشتری میدهند. زیرا شناسایی سنگها از عهده مردم عادی برنمیآید و این فقط به وجدان فروشنده بستگی دارد که چقدر در کارش صداقت داشته باشد. جهانگیری حتی مواردی را دیده و شنیده است که سنگی با حکاکی لیزر را به اسم حکاکی دستی به مشتری میدهند. از آنجا که حکاکی با لیزر بسیار ارزانتر از حکاکی با دست است، مردم باید دقت کنند و فقط از فروشندگان معتبر خرید کنند. چون تشخیص این موضوع هم از عهده مردم عادی برنمیآید.
لیزر و کپی؛ ۲ آفت کار حکاکی
کپیبرداری از طرحهای دیگران، مشکلی است که وارد کار حکاکان هم شده است. به گفته جهانگیری، برخی طرحها را حکاک با خلاقیت خودش طراحی میکند، اما خیلی زود دیگرحکاکان از آن طرح کپیبرداری میکنند و این موضوع به امری رایج تبدیل شده است. البته طرحهایی هم هستند که استادان صاحبامضا میزنند و هیچکس نمیتواند از آنها کپیبرداری کند، اما بهطور کلی، بیشتر طرحها را حکاکان کپیبرداری میکنند و با دادن تغییراتی جزئی در آن، امضای خودشان را بر آن میزنند.
این هنرمند ورود فناوری به هنر را امر خوبی میداند، اما آن را آفتی برای کارشان نیز میداند و توضیح میدهد: این روزها در همه کارها فناوری و هوشمصنوعی وارد شده است. در کار ما لیزر سبب شده است تا حکاکی با سرعت و حجم زیاد تولید شود. برخی حکاکان که از خود ایده و طرحی ندارند، از طریق این نرمافزارها طراحی میکنند. اما این کار نمیتواند زیبایی و ظرافت کارهای دستی را کمرنگ کند. به همین دلیل شاهد هستیم حکاکیهای دستی همچنان علاقهمندان خود را دارد و بسیاری از مشتریان فقط دنبال حکاکانی هستند که کار طراحی و حکاکی را بهصورت دستی انجام میدهند.
او که کارهایش را با امضای خاص خودش روانه بازار میکند، ادامه میدهد: امضای روی اثر، هم آن را خاصتر و معتبرتر و هم کپی از روی آن را سختتر میکند. سالهاست که مشتریانم کارهایم را با اسم «حافظ» میشناسند.
ذوق هنرمند او را متمایز میکند
امیرحسین اسماعیلی ۲۴ سال دارد و پسر خواهر جهانگیری است. او چهارسالی است که کنار دست داییاش کار حکاکی را شروع کرده است. از همان کودکی به حکاکی و خطاطی علاقه داشته و هر زمان که داییاش در منزل به کار میپرداخته، با دقت کارش را دنبال میکرده است، تا اینکه چهار سال پیش بهطور جدی آموزش زیر نظر داییاش را شروع میکند. امیرحسین میگوید: علاوه بر علاقه شخصیام، داییام مشوقم بود که کار را به دست بگیرم.
او برای ورود به این هنر، مهارت را تنهاشرط لازم نمیداند؛ بلکه معتقد است یک هنرمند نیاز به ذوق و سلیقه دارد. ذوق، سلیقه به همراه استعداد است که کار را متمایز میکند و هر کسی کار را ببیند، میداند که اثر دست کیست.
ذوق، سلیقه به همراه استعداد است که کار را متمایز میکند و هر کسی کار را ببیند، میداند که اثر دست کیست
امیرحسین هم برای رسیدن به این درجه تلاش میکند و وقت میگذارد. این جوان هنرمند ادامه میدهد: در این چهار سال توانستهام مهارتهایم را افزایش بدهم؛ بهطوریکه میتوانم یک سنگ عقیق اصل را از نوع تقلبی آن تشخیص بدهم.
او سلیقه مشتریها را هم میداند و در اینباره میگوید: آنچه مشتریها برای خط حکاکی سفارش میدهند، خط ثلث است، اما ترکیب خطهایی مانند کوفی، نستعلیق و ثلث را هم دوست دارند.
میخواهم حکاک معروفی بشوم
منجی محقق دوازدهسال دارد و کنار دست دایی و پسرخالهاش در حال آموزش است. او که امسال کلاس ششم را به پایان برده است، بیشتر اوقات تابستانش را در مغازه دایی بهسر میبرد. منجی که از یکسال پیش آموزش را شروع کرده است، میگوید: علاقهام سبب شد تا پدرم مرا به داییام بسپارد. زمانی که به مدرسه میرفتم، یکروزدرمیان میآمدم، ولی حالا که وقتم آزاد است، بیشتر میآیم.
او ابزار را میشناسد و گاهی زیر نظر دایی و پسرخالهاش کارهای ابتدایی حکاکی را انجام میدهد. منجی میگوید: حکاکی اسم پنجتن و اسمهای ائمه (ع) را یاد گرفتهام و امیدوارم روزی مانند داییام بتوانم امضا داشته باشم. میخواهم روزی آنقدر معروف بشوم که نهتنها در کشورمان، که در دنیا شناخته شوم.
* این گزارش سهشنبه ۱۳ خردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۲ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.